Harmonie Nocturne...

 

چاپ اول: نشركتاب آمريکا 1996
 

چاپ چهارم: انتشارات ورجاوند، تهران

جايزه بهترين رمان دهه از نويسندگان و منتقدان مطبوعات

جايزه رمان اول از بنياد گلشيري

جايزه بهترين رمان سال از نويسندگان و منتقدان مطبوعات

«تنديس ويژه ي رمان تحسين شده» پکا

ترجمه‌ی فرانسه: انتشارات فبوس، پاريس ۲۰۰۱

 

« مثل اسبي بودم كه پيشاپسش وقوع فاجعه را حس كرده باشد. ديده اي چه طور حدقه هايش از هم مي درند و خوفي را كه در كاسه ي سرش پيچيده باد مي كند توي منخرين لرزانش؟ ديده اي چه طور شيهه مي كشد و سم مي كوبد به زمين؟
نه، من هم نديده ام. ولي، اگر اسبي بودم هراس خود را اين طور برملا مي كرد. (كسي چه مي داند؟ كنيز بسيار است كدو هم بسيار؛ شايد روزي مادري از مادران من چهار پايه اي گذاشته باشد زير شكم چارپايي تا در آن كنج خلوت و نمناك طويله ي كاهگلي و در آن تاريك و روشناي آغشته به بوي علف و سرگين نطفه ي مرا بگيرد و در لفافي از حسرت و تمنا بپيچاند.)
اما نه شيهه كشيدم نه سم كوبيدم. خيلي سريع، پله ها را چند تا يكي پايين رفتم و زنگ طبقه ي چهارم را به صدا درآوردم.
»
همنوايی شبانه... صفحه نخست

« بی‌خو د نبود كه از پروفت هيچ صدايی نمی‌آمد. هيچ صيادی به وقتِ شكار حضور خودش را اعلام نمی‌كند. آنقدر به مرگ‌های متوالی در فواصلِ منظمِ دم و بازدم تن می‌دهد تا قربانِی در ذره ذره‌ی هوای اطرافش بوی نيستی او را استشمام كند. خوب كه رگ‌هاش از لذت آسودگی كرخت شد وقت فرود آوردن ضربه است. و من كه شكاری بودم كه از بدِ حادثه به قوانينِ تخطی‌ناپذيرِ صيد آگاه است حالا سكوت و نيستیِ شكارچی فقط می‌توانست مضطربم كند. می‌مردم بی‌آنكه ، دست‌كم ، دمِ پيش از مرگ رگ‌هام از لذت آسودگی كرخت شود. »
همنوايی شبانه... ص 127
 

 

چکيده‌ی نقدها و نظرها:

اين درهم‌آميختن رآليسم اجتماعی با فانتاستيك، اين هنر داستانگويی شگفت‌انگيز و چشمگير، از اين متن كه تأملی است در باره‌ی تبعيد، غرابتي ترسناك می‌سازد: ازدواج ‏‏‏غيرمنتظره‌ی داستان‌های هوفمان و افسانه‌های هزار و يكشب.
ژرار مودال ـ روزنامه‌ی لوموند

اين نخستين رمانی كه از رضا قاسمی، نويسنده‌ی ايرانی، به فرانسه ترجمه شده‌است اثری است رؤيايی و ويران‌كننده. نويسنده، روياهای مختلف تبعيديانی سرگشته را به طرز زيبايی با ظهور جن‌های ايراني درهم می‌آميزد.
هلن روشت ،‌ نشريه‌ی والور اكتوئل، 12 اكتبر 2001

جهان رضا قاسمی، نويسنده‌ی ايرانی حيرت انگيز است. سياره‌ی كوچك او مملو است از شاعران، موسيقيدانان، عشاق، ديوانگان و فرشتگانی كه به نظر می‌‌رسد ريشه در يك افسانه‌ی ايراني دارند. ولي سيد. پروفت ، رعنا و بنديكت در پاريس سال 1990 زندگی مي‌كنند.
ك. گارگوری ـ مجله‌ی پاژ ليبرر. نوامبر 2001

«همنوايی شبانه» به شكلي استادانه و نفسگير با وقايع روزمره‌ای بازی می‌كند كه سر از خيال و وهم در می‌آورند.
نشريه‌ی تريبون دو ژنو، 8 اكتبر 2001

شيوه‌ی كنار آمدن رضا قاسمی با موضوع رمانش، كتابش را به سندی خحسته و گنجينه خاطراتی دلپذير تبديل كرده كه با شعف می‌توان بارها خواند. انتخاب شكل برای رضا فاسمی، پيش شرطی است براي حفظ تعادل ميان طنز و تغزل. تعادلی ميان دو شكل از تخيل. تعادل ميان بالماسكه و نستالژی. در برخورد و تركيب اين دو شكل در رمان لحظاتی از آفرينش شعر ظهور می‌كند.
كوشيار پارسي ـ مكث

نويسنده با فاصله گرفتن از راوی، و راوي با خلق جهانی متفاوت، موفق شده است بدون توضيحات اضافی، در نگرشی انتقادی، بدون شعارهای رايج، با گرايشی عاطفي، دور از احساسات سوزناك، به طنزی صريح و برنده و در عين حال دلچسب و جذاب دست يافته، سازمان دهندهء برخی از بهترين و درخشان‌ترين لحظات اين رمان گردد. لحظاتی كه خواننده را وامی‌دارد تا در شيوه و عادت خواندن، قضاوتی دوباره داشته باشد.
پرتو نوري علا ـ بررسي كتاب

همنوايي...‌ از همان اولين سطور قرار خودش را با خواننده تثبيت می‌كند و خواننده را به جهان پر هول و ولای داستان، فضاي روحی راوی و فاجعه‌ای كه به صورت محتوم در انتظار اوست و كليت داستان بسوی آن در حركت است وارد می‌سازد. زبان همنوايی زبانی است طناز و پر آب و رنگ و سرشار از تشبيهات و استعاره‌ها.
داريوش والايی ـ مكث

 

Suite  ادامه 

Accueil Remonter