A vous de jouer Mercutio!

 

حركت با شماست مركوشيو!

مجموعه سه نمايشنامه : «نامه هايي بدون تاريخ»، «حركت با شماست مركوشيو»، «كسوف 
چاپ اول:‌ انتشارات خاوران، پاريس ۱۳۷۱ 
khavaran@wanadoo.fr 
Tel: 01 48 08 76 06
Fax: 01 43 98 99 17


چاپ تهران ـ انتشارات نیلوفر

 

مركوشيو : هنگام كه به دريای آتش اندر می‌شويد، به هيچ نينديشيد جز اراده‌ی سوزان خويش. به ياد بياوريد كه زمين ديگر لجن زار نامسكون است. به ياد بياوريد كه چشمان مردمان حفره‌های نيرنگ است و دست‌ها دشنه‌هايی خونين. هوايی كه در جگر داريد بوی مردار می‌دهد و در رگ‌ها، جای خون، چرك و خونابه می‌چرخد. به ياد بياوريد اين پيمان‌شكنان را كه می‌خزند در لايه‌های بويناك خره و خاك و می‌جوند به دندان گوشت تن مردگان خويش و پنهان می‌كنند در دست‌ها پيراهن خونين برادران. عزيزان من، اين طبل‌های هزيمت است نه پيروزی. ببينيد كه در دخمه‌ی قلب‌ها شبدرِ ترس می‌رويد و هر شامگاه پرمی‌كشد چلچله‌های وحشت از چشمخانه‌ها. و سرمی‌كوبد با هر پگاه نهنگی نوزاد به صخره‌های نوميدی.
حركت با شماست مركوشيو ـ ص 60 

چکيده‌ی نقدها و نظرها

درباره‌ی حرکت با شماست مرکوشيو :
bullet

فضای مركوشيو فضای مرك است. بوی مرده می‌آيد. هيچ راه خروجي نيست. ديگر اميدی نيست. بازی به آخر رسيده است. بايد تكليف همه چيز يكسره شود. و وقتی هم جرقه‌ی اميدی زده می‌شود(سبدی كه در چهارچوب پنچره ظاهر می‌شود) خيلی زود اين جرقه به آهنگ ترس مبدل می‌شود. كيست كه اين شوخی‌ها را می‌كند؟ نكند جاسوس باشد و مامور قتل «من»؟ اينجا نويسنده دو فضا می‌سازد: فضای بازی و فضای واقعيت. 
محمود شكرالهی ـ مجله‌ی آرش 


در باره‌ی «نامه هايي بدون تاريخ»

bullet

نخستين كارها گاهی كه خوب از كار در مي‌آيند، به خصوص اينهمه سرشار از عاطفه و حس می‌شوند كه انگار حس و عاطفه‌ی همه‌ی گذشته‌ی يك آدم و دانش و تجربه‌ی همه‌ی گذشته‌ی او را در خود جا داده‌اند، اين سؤال را پيش می‌آورند كه در دومين كار او چه خواهد كرد؟ آيا هنوز هم چيز ديگری براي گفتن دارد؟ بسياری از نخستين‌ها دومين را در پی نداشته‌اند، يا دست كم در همان اوج نخستين. مال قاسمی نبايد اينطور شود. 
بهنام ناطقی ـ روزنامه آيندگان

bullet

با وجود جوهر كاملاً شاعرانه‌ی آشكار در نگاه قاسمی به زندگی، آدم‌هايش به گونه‌يی شكل مي‌گيرند كه در ابعادی واقعی نيز می‌توان آنها را پذيرفت. نگاه كنيم به پدر خانواده كه تمثيلی‌ست از يك «پدر» ، و يا مادر خانواده كه باز تمثيلي‌ست از يك «مادر».
جمشيد چالنگی ـ روزنامه رستاخيز

bullet

در اين نمايشنامه بيش از هرچيز صدای قورباغه‌ها ، قاشق‌ها و چنگال‌ها ، سشوار، تافت و ساعت شماطه‌دار است كه حرف می‌زند. صدای تماس قاشق چای‌خوري با تنه‌ی سخت استكان . ديالوگ‌ها ، تنها كمكی برای آشنايی با فضايند. هيچ اتفاقی نمی‌افتد و اتفاق بزرگ هم همين نيفتادن اتفاق است.
محمود شكرالهی ـ مجله آرش

Suite  ادامه 

 Accueil Remonter