samedi, 09 avril 2016
رضا قاسمی
ماسک در فرهنگهای گوناگون
ماسک، درست مثل نام مستعار، در اصل، تمنای به
دستآوردن قدرتیست شيطانی: ديدنِ ديگران
بیآنکه ديده شوی.
اگر چشمان شما را ببندند(مثل وضعيت فلاکتباری
که غالب زندانيان سياسیی رژيمهای استبدادی
به آن گرفتارند) شما امکان ديدن کسی را
نداريد اما «هرکسی» میتواند شما را ببيند. از
اين منظر، چشمبند درست نقطه مقابل ماسک است.
به عبارت دقيقتر، کسی که به ديگری چشمبند
میزند از همان قدرت شيطانی ماسک استفاده
میکند با اين تفاوت که حالا، با زدن چشمبند
به ديگری، زحمت زدن ماسک را هم از دوش خود
برمیدارد و اين زحمت را به صورتی هزاران بار
تشديد شده به ديگری تحميل میکند.
اگر بتوانيد حرکات عضلات چهره را کنترل کرده
و، درست مثل يک ماسک، تمام حالتهای بيانگر
صورتتان را از کار بيندازيد (کاری که به
هنرپيشگان ياد میدهند) تاثيری که بر طرف
مقابل میگذاريد هراس آور است. چون نمیتواند
بفهمد در درون شما چه میگذرد. ماير هولد
میگفت نهايت موفقيت يک بازيگر در اين است که
برسد به قدرت يک عروسک.
در بالماسکه، جايی که همگان ماسک به چهره
دارند، ناگهان ورق برمیگردد: همه قدرت ديدن
دارند اما ديدن چه کسی؟ جايی که همه
نامرئیاند آن قدرت شيطانی به يکسان تقسيم
میشود ميان همه. و اين تساوی، آزادی
بیمانندی را به همه اعطا میکند که همچنان
قدرتی است شيطانی اما، اين بار، فاقد شر.
شيطانیست چون آزاديیست بدون احساس مسئوليت.
فاقد شر است چون همگان به يکسان از آن
برخوردارند. از همه مهمتر، بالماسکه بازيیست
که هرکس آزادانه و با اراده خود به آن وارد
يا از آن خارج میشود.
کارکردهای ديگر ماسک البته بحث مفصلیست که
جايش در اينجا نيست. غرض آشنائی با ماسک است
در فرهنگهای گوناگون:
ماسک در فرهنگ های
گوناگون (ويدئو 1)
ماسک در فرهنگ های
گوناگون (ويدئو 2)