گرداننده : رضا قاسمی نشريه ادبی

صفحه‌ی نخست

مقاله

داستان

شعر

گفت و گو

نمايشنامه

طنز

مواد خام ادبی

درباره‌ی دوات

تماس

دعوت به مراسم
 کتابخوانی

 


داود ـ فريبا

يك سخنراني بي پرده

با موضوع سكسواليته: سامان نا به سامان جامعه ي ايراني

(پخش مستقيم از كليه ي كانالهاي زير هجده سال)

تقديم به مراجع عظام قم و نجف

 

عزيزانم! پيش از هر چيز خوشحالي خودم را از انتشار دو مكتوب فرخنده مي بايد ابراز كنم؛ اول ترجمه ي جلد اول (( تاريخ جنسيت)) ميشل فوكو تحت عنوان (( اراده به دانستن)) با ترجمه ي شيواي نيكو سرخوش و افشين جهانديده و دومي ، اولين شماره مجله ي ((ماها)) نشريه ي الكترونيكي همجنسگرايان ايران و اقليتهاي جنسي، كه اتفاقا صحبت هاي امروز من هم ارتباطي ويژه با اين دو پيدا خواهد كرد زير عنوان : سكسواليته!

هميشه تا مي خواهيم نسبت به ((سكس)) (sex, sexualite) حرفي بزنيم يا شناختي كسب كنيم، فورا هاله اي مرموز آنرا در بر مي گيرد و ترس از سنت ، عرف عمومي و اخلاق، سايه اي شوم بر سر ما مي كشد كه مانع اراده به دانستن است. به اين ابهام و رازوارگي معادل هاي معنايي متعدد واژه ي ((سكس)) در زبان فارسي را هم اضافه كنيد: جنس،جنسيت، رفتار جنسي، ميل جنسي، غريزه جنسي، آميزش جنسي،لذت جنسي....

سكس همان بازي ((دزد و پليسي))شده است كه در كودكي به ما ياد مي دهند واز آن تاريخ به بعد بنا به خواست قدرت و تحت نظارت و كنترل دستورالعملهاي مذهبي،قانوني،پزشكي و خانوادگي مي بايست با آن همه جا بازي كنيم بدون آنكه فهمي درست و تجربه اي فردي و آزاد از آن داشته باشيم. اين گونه است كه به ناچار سكس همه چيز مي شود و ما مدام بايد دنبال چيري باشيم كه بخشي از وجود خودمان بوده و حالا آنرا از وجودمان گرفته اند. حالا سكس معناي عمومي و اضطراب آوري است كه به رغم ميل مان بر رفتارها و هستي مان حاكم شده است؛ بخصوص در ايران اسلامي كه همه چيزش بر پايه ي فضايل اخلاقي تحميلي و قرائت هاي سركوبگرانه ي ديني و دستور ((امر به معروف و نهي از منكر)) سامان دهي مي شود. بر اساس همين هرچه طبق ميل و خواست حاكمان ديني و موازين و شعائر اسلامي شان تعريف شود ((امر مشروع)) و بقيه نامشروع اند و در ليست گناهان كبيره! ((سكس)) در گفتمان ديني اينجا با اينكه با ممنوعيت، عدم وجود و سكوتي كه بر پيشاني اش به ظاهر حك شده ، ولي سياست زاهد مابانه اي ست براي تسلط بيشتر بر بدن ها و لذت سيري ناپذير قدرت!

ما جامعه اي هستيم بيشتر از هر جامعه ي ديگر ((سكسي)) در تمام معادل هاي آن؛ در جنسيت در رفتار در اميال در لذت در آميزش تا سياست و اقتصاد جنسي. آمارهاي امروزه را كه دنبال ميكنيم: افزايش طلاق زوج هاي جوان، پائين آمدن سن كارگران جنسي، گسترش ايدز، بيماري هاي مقاربتي و رواني، نگاه ابزاري به زن و انگ هاي اخلاقي ايي كه به همجنس خواهي و دوجنسي هاي داراي اختلال هورموني وارد مي شود همه از نشانه هاي جامعه تحت سلطه ي گفتمان((سكسواليته))است و جكومتي كه بر خلاف ظاهر قدسي ماب و هدايتگرش تحريك كننده و تقويت كننده ي آن. در چنين جامعه اي كه سكس ضامن بقاي قدرت است و بخش تحميلي دغدغه هاي افراد آن جامعه را شكل مي دهد، بيشترين قربانيان و مظلومترين آن(( اقليت هاي جنسي)) اند.آن جماعت كوچكي كه مطرود خانه و جامعه اند و تحت تعقيب قانوني قرار مي گيرند، آن جماعتي كه به طور متوالي انگ (( بلاهت اخلاقي))، (( روان رنجوري جنسي)) ، ((نابهنجاري جنسي)) ، ((انحطاط)) يا (( عدم تعادل رواني)) را بر خود داشته اند؛ همجنس خواهان، دوجنسي ها، دختران خياباني و زنان ناگزير به كارگري جنسي. اگر چه كه در ميان اين جماعت اقليت هم احكام جزايي متفاوتي حاكم است و قدرت بر خورد يكساني قائل نيست و در سطح جامعه هم بر حسب سود دهي سكسي سنجيده مي شوند به طوريكه مثلا: همجنس خواه و همجنس باز ( با اينكه تفاوت فاحشي به لحاظ نگاه ،ميل و مرام جنسي و هدف سكسي با هم دارند) اما هر دو شامل حكم لواط اند و طبق آئين اسلام مستحق سنگسار، در صورتي كه حكم دختران خياباني و كارگران جنسي در حد شلاق و حبس تعيين شده و در بيشتر اوقات تا يك شب ارضاي مرد قانون تخفيف پيدا مي كند، يا ما دوجنسي ها كه غالبا از نوع ((ترنس سكسوال)) (اختلال هورموني) هستيم با اينكه از زير نگاه قانون جان سالم بدر مي بريم و قدرت درباره ي ما سكوت اختيار مي كند اما از سوي جامعه و ذهنيت سنتي جامعه مورد تعرض و مجازات واقع مي شويم و به لحاظ وضع ظاهري و رفتار و احساسات بي پرده ي متفاوت مان از كليه ي موقعيت هاي اجتماعي و انساني حذف مي شويم. اين است سرگذشت ناموزون اقليت جنسي ايراني ما!

قدرتي كه با ابزار دين و شريعت و استفاده از روش هاي جبري و قهر آميز اخلاقي سكس و سكسواليته را تحريك مي كند با مخفي كردن آن به راز آلودي آن كمك مي كند و سبب تشديد عطش سكس و اقدام به دامن زدن سكسواليته مي كند. با اينكه حكومت نقش اصلي را در بازتوليد سكسواليته دارد اما خانواده نيز سهمي مهم در تقويت بازي قدرت- سكسواليته داشته است. از نظرفوكو بعد از قدرت (وشايد بخشي از همين قدرت)((خانواده اين بنيان وصلت، نطفه ي تمام بدبختي هاي سكس)) قلمداد مي شود كه اين رامن به كانون بدبختي اقليت هاي جنسي هم تعميم مي دهم، و اين به  منظور نشان دادن اين موضوع است كه از دل ((سامانه ي وصلت)) يا همان ازدواج در معنا وشكل متعارف ايراني اش،شكلهاي انحراف سربر مي آورند و تبديل به شكل هاي هنجارشكن مي شوند.به طور مثال من خودم كه از كودكي متوجه تصوري گنگ از تمايلات و احساسات متفاوتم نسبت به آن جنسي كه خانواده ام تصور مي كردند داشتم بدون حتي ذره اي توجه و حمايت آنها.تا سن بلوغ در سرگرداني جنسي،رعب و وحشت از رابطه با همجنس ظاهري ام و غربتي جنسي بودم. دريغ از يك جمله ي آموزشي سكسي كه والدين ام با من در ميان بگدارند، با اينكه براي لذت خودشان دست به انواع وسايل تحريك كننده و تشديد كننده مي زدند و به من كه مي رسيدند خدا ،پيامبر و دستورات بهشتي تجويز مي كردند. تا اينكه رشد ناگهاني سينه هاي من، شدت يافتن رفتار دخترانه ي من، مزاحمت هاي بيرون از خانه، ممانعت از تحصيل و حرف هاي همسايه و فاميل، والدين عزيز من را متوجه گناهان كبيره ي خود كرد و تازه فهميدند كه آن گناه بزرگ منم كه محصول لذت هاي خودخواهانه شان و سامانه ي وصلت بودم، اگر چه بعد از آن سعي كردند بيشتر به من توجه كنند اما ديگر دير شده بود چرا كه روحيه ي  هنجار شكن من شكل گرفته بود و با تفكرات و ذهنيات سنتي آنها در تقابلي شديد بود در نتيجه بهترين كمكي كه به من كردند اين بود كه مرا به حال خود وا بگذارند. اگر چه هنوز با عمل تغيير جنسيت من مخالف هستند اما اين تغيير جنسيت سالهاست در انديشه ي من صورت گرفته و آنها بي خبرند. آن بي توجهي ها، آن توليد مثل لذت خواهانه، آن زندگي مبتني بر چارچوب هاي سنت و قدرت، آن تعرض هايي كه در مدرسه، محيط كار و جامعه به من  و امثال من وارد شد همه و همه مرا به اين مرحله رسانده كه بايد بنياد همه چيز را از سنت، دين ،خانواده و زبان بر اندازم و طرحي متفاوت با قواعد تحميلي موجود براي هر يك در اندازم چرا كه حالا من داوود-قريبا زاده ي اضطراب جهانم!

((كارگران جهان متحد شويد)) اين پيام را ماركس سرلوحه ي مبارزه ي طبقاتي كردو من با پيام :(( اقليت ها ي جنسي متحد شويد)) شما را به مبارزه با سامان نابه سامان سكسواليته فرا مي خوانم.

خوشا رها شدن

خوشا رهايي

خوشا اگر نه رهاشدن

مردن به رهايي!

 

پايان سخنراني داوود- فريبا پشت در توالتي عمومي!

بيست ششم آذر ماه هشتادو سه

http://androgyny.persianblog.com/

 

   

بازچاپ مطالب دوات ممنوع است؛ به مطالب دوات فقط می‌توانید لینک بدهید.

برگشت