جواد پويان
درباره
رمان وردی كه بره ها می خوانند
جدا
از زبان رمان و دغدغه هايي كه به غلط اين
روزها گريبان نويسندگان شيفته نوگرايي، پسا
مدرنيسم واين قصه ها را گرفته است ورمان را
عرصه اي براي تجربه هاي زباني مي بينند واز
اين نقطه نظر كارهايي درهمين سطح وشايد قوي
تر را براحتي چه در كارهاي چاپ شده وچه در
فضاي نت وهمچنين كارهاي قبلي آقاي قاسمي مي
توان يافت شايد نقطه عطف رمان جايي است كه
خواننده باهوش خود را از گريبان تئوري لذت متن
بارت جدا ميكند و بدنبال خبري از هستي ملتي مي
گردد كه مورد طعن همه از جمله روشنفكراني است
كه خود آن ها را پرورانده است. جاييكه قرار
است هويت ملتي يا يخش مهمي از عقده ها وتعارض
هايش در رمان باز شود گسترش يابد ودر نهايت
خواننده را برساند به دريچه اي كه نويسنده از
ان به حيات اجتماعي ملتش نگاه مي كند .
جنسيت وسكس واين تئوري نه چندان تازه كه تمام
مشگلات اين ملت در پنهان گذاشتن طفره رفتن
وسركوب كردن تمايلات جنسي شان است محور اصلي
وتنها محور رمان است كه با طيفي از
عناصرتزييني شامل نگاه ها وكشف هاي لحظه هاي
ناب متعلق به روشنفكران ، فراز هايي از قله
هاي ادبيات وفلسفه همراه با سر زدن به متون
كلاسيك مي نشيند روي خاطرات در محله هاي
دوران كودكي كه تقريبا اين روزها هيچ نويسنده
ميانسالي از خيرش نمي گذرد تا رمان به بار
بنشيند وميوه دهد . اين اتفاق در رمان وردي كه
..... در استانه رسيدن ميوه اي خام در دست
خواننده ، ناتمام باقي مي ماند
مشگل اقاي قاسمي اينست كه عناصر گاها متضادي
را كه در ساخت رمان بكار مي گيرد وتوي رمان پخش
مي كند نمي تواند منظور به نظري معطوف به
هدفي جمعش كند همين مشگل را هم در هم نوايي
شبانه اركسترهاي ....... دارد در آن رمان هم
با ترفندهايي در زبان و تخيلي در خور توجه پرداخت
، شخصييت هايي جاندار وضعييت ايراني مهاجر را
به دست مي گيرد و در لابلاي تصويرهاي اكسپرسيونيستي
اميخته با اسطوره ها و وام گرفتن ازمتون
كلاسيك رهايش مي كند..
به نظر مي ايد يادي از فريدون گله و فيلم زير
پوست شب در اين جا بي ريط نباشد فريدون گله
در آن فيلم سر وراست ومستقيم به سراغ مشگل
اقاي قاسمي رفته است وجالب است كه اگر نمادين
وكنايي به فيلم نگاه كنيم استمنائ مرتضي عقيلي
در انتهاي فيلم در زندان پس از ان كه جايي نمي
يابد كه با ان زن خارجي توريست عشقبازي نگاهي
است بديع به مشگلي كه بي ترديد گريبانگير
ادمهاي پرورده اين حاك و بوم است و هم وغم
آقاي قاسمي در اين رمان بوده است وقتي بطور
طبيعي نتوانيم به سكس دسترسي پيدا كنيم
استمنا حالا در مفهوم نمادينش مي شود كاري كه
يك ملت در يك برهه تاريخي انجام مي دهد چنين رويكردي
ويا هرنوع رويكردي كه ماحصل درگيري نويسنده
با مضمون اثرش باشد. در رمان وردي كه بره ها
مي خوانند غايب است
"
چون هميشه تكه اي از من را مي برند و مي
اندازند جلوي سگ چون هميشه چيزي در من اضافي
است مطلقا اضافي
"
اين تكه اضافه در تمام صفحات رمان در قلم
آقاي قاسمي گير كرده ونمي داند با آن چه بكند....