گرداننده : رضا قاسمی نشريه ادبی

صفحه‌ی نخست

مقاله

داستان

شعر

گفت و گو

نمايشنامه

طنز

مواد خام ادبی

درباره‌ی دوات

تماس

دعوت به مراسم
 کتابخوانی

 


باز هم در باره ی همان ترجمه

پاسخ مينو جزايری

اشاره :
کسانی که از ابتدا مطلب را دنبال نکرده اند می توانند اينجا را بخوانند: ايراد به يک ترجمه، پاسخ مترجم و توضيحات دوات
دوات

 

آقای رضا قاسمی

از چاپ مطلبم در دوات متشکرم.

چون ظاهرا نوشته شده بود از کجاست، ظاهرا گناه کردم و قضیه را به کپی رایت ربط دادم. مرا ببخشید.

نه تنها در تاریخ  ترجمه بلکه در جغرافیای آن هم، ترجمه از زبان دوم ثواب دارد. گویی زبانم یک بندِ انگشت زیادی چرخیده و  وهم آفریده،.

اما برای من که گاهی ترجمه می خوانم،  نوشتن نام مترجم ، همیشه آموزنده بوده است.

با احترام
مینو جزایری

اشاره  به يکی دو نکته که اشاره کرده اید:

1 ـ به گمان خودم هم منصفانه نبود ولی در جاده ی  کج و کوج  زیر افتادم ترمزم برید: ( ناچارم پس و پیش یک جمله را بنویسم چرا که با آوردن فقط یک جمله از یک عبارت، هرکسی می تواند هرچیزی بگوید.)

Accessories of life without which we would leave again, pocketbooks glued to the slackening crooks of our arms. The actors are as superfluous as these bags--filled as they are, like dirty handkerchiefs, with candy boxes, cigarette cartons, and--yes!--poetry. Blurred ghosts. Products without sense, for their sense is, after all, "the product of a supervised liberty" (Barthes).

فارسی آقای لاله جینی:

بدون لوازم زیادی هم  می توانیم به زندگی‌مان ادامه دهیم، کتاب های جیبی ی چسبیده به عصاهای لرزان بازوهایمان. بازیگران مثل  کیف ها زیادی اند --  محتوایشان هرچه باشد، دست مال های کثیف، بسته های آب نبات، پاکت های سیگار، و – بله! – شعر. اشباح تیره. فراورده هایی بی ذوق، چرا که ذوقشان روی هم رفته " محصول آزادی ی نظارت شده است" (بارت).

 

این کتاب های جیبی شما، کیف های من است که دسته اش، قلابش ، همان چیزی که شما می گوید عصا در رفته ، شُل شده، شده  لرزان شما بازوهایمان که می گوید شاید دست ها یا شانه های من باشد؛ حالا اگربنویسد بازیگران مثل این  کیف ها زیادی اند یا بازیگران همانقدر زاﺋدند که این کیف ها؛ کمی معنا پیدا می کند. اگر بی انصافی را به حد کمال برسانم فراورده ها شما کمی بوی کشک می دهد، ثمره ی ذوق نیست . چرا که ذوقشان روی هم رفته

" افتر آل" پنج وشش معنی دیگر دارد امااینجا روی هم نمی روند.

 

 

But now to our collaborators: How can we remove these dirty marks, these actors, from the theatre, so that they won't pour themselves from their zip-lock packages all over us? I mean: That they won't overwhelm us with their fluids! For it is these people who disguise themselves, who drape themselves with attributes, and who arrogate a double life to themselves. These people allow themselves to be multiplied without running any risk, for they won't ever get lost.

 

 

 

فارسی آقای لاله جینی:

و حالا با شمایم شریک جرم ها: چگونه می توانیم تآتر را از شر وجود این لکه های کثیف – این بازيگران – پاک کنیم، تا کثافتشان از کیسه های بسته بندی شده شان سر و روی ما را آلوده نکند؟ منظورم این است که: آن ها با مایعاتشان ما را از پا در نخواهند آورد! برای اینکه همین آدم ها هستند که چهره عوض می کنند، کسانی که خود را به صفاتی مزین می کنند، کسانی که زندگی دوگانه ای برگزیده اند. این آدم ها بی آنکه خطر کنند خود را تکثیر می کنند، تا هیچ گاه گم نشوند.

 

اینجا درس ضمیر فاعلی و مفعولی و زبان انگلوساکسون  به دادم رسید.

  را زبان انگلوساکسون اینطورمعنا می کند:collaborators

1 : to work jointly with others or together especially in an intellectual endeavor
2 : to cooperate with or willingly assist an enemy of one's country and especially an occupying force

3 : to cooperate with an agency or instrumentality with which one is not immediately connected
   

 

حالا می رسیم به نفوذی های خودمان  و نه  حالا با شمایم شریک جرم ها ، خانم بلینک  زبان بی پروایی دارد ولی شریک جرم کسی نیست. یک بار ما را از شر آن  منشی من دراوردی و جعلی رها کرده ید اجاز بدهید فکر کنیم چطور می توانیم این لکه های ننگ این تیپ بازیگران - را از تاتر بیرون بریزیم. این کیسه های بسته بندی شده شما  دهان همین نفوذی هاست که بی اراده  بازوبسته می شود  و همانطور که تااندازهای درست نوشته اید به سرو روی ما تر می زنند. این مایعاتشان نیست که ما را از پا در نخواهند آورد . تلون مزاج واسهال عقیدتی آن هاست که سبب می شود هر روز گُه بزنند ورنگ عوض کنند. لقب های جور و واجور نثار هم کنند . همه از آخور و هم از تُبره می خورند و مثل غده های سرطانی خود را تکثیر می کنند بی آن که گورشان را گم کنند.

 

-   برای صرفه جویی در مصرف کرم و پودر،عبارت هارا کوتاترمی نویسم.

Like fashion clothing: Each piece is defined, but at the same time not too tightly delimited with respect to what it is supposed to do. Sweater, dress--they all have their leeways and holes for the arms.

فارسی آقای لاله جینی:

مثل مد لباس: هر تکه مشخص شده است، منتها همزمان با در نظر گرفتن آن چه که قرار است صورت بگیرد آن قدرها هم حد و مرزش قرص و محکم مشخص نشده است. عرق گیر، پیراهن – جا و سوراخ برای بازو ها دارند.

 

اما همزمان باتوجه به اینکه برای چه کاری دوحته شده اند آنقدر هم تنگ و چسبان نیست.

 آنگولوساکسونی ها بازوهایشان را سوراخ نمی کنند اما برای آستین جا باز می کنند

 

-         نکته های دو و سه ی توضیحات دوات را می شود چشم بسته امضاء کرد.

4 ـ سوسور در مقایسه زبان و بازی شطرنج می گفت«  اگر من مهره های عاج را با مهره های چوبی عوض کنم این تغییردر نظام بازی بی تفاوت است ولی اگر شماره ی مهره ها را کم یا زیاد کنم این تغییر عمیقن در «دستور» بازی تاثیر می گذارد».  من خواننده دوات هم یادم  می آید کسی را که در ترجمه دچار اشتباه شده بود و متن را بد فهميده بود! درست است، امکان اشتباه هست؛ هميشه هست؛ از هر دو سو هم هست. ولی بهترمی دانم که محتاط نباشم و بستگی به شرایط، رگ های گردنم قوی وضعیف می شود. اگر آهسته بگویم کسی از خواب بیدار نمی شود و مثل یکی دو مورد تو ضیحات آقای لاله جینی اشتباه هم را تذکر دهد.

بپردازم به توضيحات آقای لاله جينی: 

. I don’t want to bring to life strange people in front of an audience.

من نمی خواهم به آدم های غریبه در مقابل تماشاگر زندگی دوباره ببخشم. لاله جینی

نمی خواهم در مقابل تماشاگر، آدم های عجیب و غریب خلق کنم. خانم جزایری

To bring to life یعنی جان بخشیدن، به هوش آوردن و زندگی دوباره بخشیدن،  در اینجا درست است ونه خلق کردن که من نوشته ام. ممنون از شما و دوات که آنرا چاپ کرد.

I don’t know, but somehow I prefer not to have anything on stage that smacks of this sacred bringing to life of something divine.

نمی دانم، ولی تا اندازه ای ترجیح می دهم کاری به کار صحنه ای نداشته باشم که حکایت از امر قدسی زندگی دوباره بخشیدنی دارد که در قلمرو خداست. لاله جینی 

نمی دانم، ولی ترجیح می دهم به تاتری که سلیقه ی این قدیس، موجودی آسمانی خلق می کند، کاری داشته باشم. خانم جزایری 

Smack  به صورت اسم به معنی طعم، مزه، رنگ و بو است. منتها فعلto smack of  به معنی حکایت از چیزی داشتن است. کلمه ی sacred در این جا صفتی است برای امر زندگی دوباره بخشیدن. شاید مراد یلینک از تاکید بر دوباره زندگی بخشیدن و قدیس در رابطه با مسیح و لازاروس (العاذر) است.

توضیح قانع کننده ای نیست . عبارت smacks of this sacred  به همین  صورت چندین بار در آثار شکسپیر از جمله " هنری چهارم " آمده است. جزایری

 

The machinery, in other words, is hidden; the actor is surrounded by contraption, is well-lit, and he walks about. Senselessly he imitates human beings.

به دیگر سخن، ابزار آلات پیچیده ی پنهان که بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب نور می گیرد و این ور و آن ور می رود؛ و به طور ابلهانه ای ادای آدم ها را در می آورد. لاله جینی 

به عبارت دیگر، وسایل و تشکیلات کار پنهان است. بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب  نورپردازی می شود و این ور و آن ور می رود و ابلهانه ادای آدم ها را در می آورد. جزایری

فاعل جمله بازیگر است که نور می گیرد نه ابزار آلات.  به ضمیر فاعلی او توجه کنید که این ور و آن ور می رود. گرچه ابزارآلات هم می توانند ادای آدام ها در بیاورند ولی در اینجا بنظرم درست نیست. جزایری

من فکر کردم برای تاتر ابزار آلات بهتر است تا تشکیلات که آدم را یادت حزب کمونیست می اندازد!!

توضیح این که ابزار آلات مرا بیاد مغازه های آهن فروشی می اندازد دردی را دوا نمی کند.  شاید سابقه خانم یلینک  آدم را یاد حزب کمونیست می اندازد.( بدون علامت تعجب)

 توضیح شما در مورد ضمیر قانع کننده بود. ممنون جزایری

Get rid of human beings who could fabricate a systematic relationship to some invented character! Like clothes, you hear me?.

خود را از شر آدم هایی که با منشی من درآوردی و جعلی سر و کار دارند رها کنید! لاله جینی

از دست آدم ها که می توانند برای شخصیتی ساختگی، رابطه ای اصولی جعل کنند، خلاص شوید! خانم جزایزی

سیستماتیک را الفریده در این جا به طنز به کار گرفته به معنی حساب شده، برنامه ریزی شده و من در آوردی! یک بار خودت ترجمه ی ایشان بخوان! یعنی چی در فارسی بگوییم رابطه ی اصولی جعل کنند حتی اگر ترجمه کلمه به کلمه درست باشد!! 

اگر شما با یک فلاش بک بیست ساله به درون ذهن خانم یلینک می روید و واژه سیستماتیک رابا چند بار دولا و پهن کردن من در آوردی می کنید ، اجازه دهید من هم نقبی به ذهن شما بزنم و بگویم تنها واژه ای که در این عبارت معنی من در آوردی می دهد "  invented " است  نه سیستماتیک . نگفتید این منشی را از کجا آورده اید؟

نوشته اید یعنی چی در فارسی بگوییم رابطه ی اصولی جعل کنند . فکر کنم عبارا ت زیر را که بخوانید می دانید فارسی یعنی چه:

نمی خواهم بازی کنم و نمی خواهم بازی دیگران را هم ببینم. نمی خواهم دیگران را هم به بازی وا دارم. آدم ها نباید چیزهایی بگویند و وانمود کنند که زنده اند. نمی خواهم آن وحدت دروغین را در چهره ی بازیگران ببینم:  وحدت زندگی.  نمی خواهم صدا و حرکت با هم جور در بیایند.

امروزه در تاتر چیزی بطور نامریی، دارد برملا می شود. برای این که صحنه گردان اصلی معرکه پشت صحنه است. به عبارت دیگر، وسایل و تشکیلات کار پنهان است.  بازیگر در محاصره ی آن هاست، خوب نور می گیرد و این ور و آن ور می رود؛ و ابلهانه ادای آدم ها را در می آورد. رنگین کمان بیان را تولید می کند، و کل فرد دیگری را از دهانش  بیرون می کشد. فردی که سرنوشت اش این است که از پای درآید.

نمی خواهم در مقابل تماشاگر، به آدم های غریبه زندگی دوباره ببخشم.  نمی دانم، ولی ترجیح می دهم به صحنه ای که سلیقه ی این قدیس از کیسه ی خدايان، زندگی دوباره می بخشد، کاری نداشته باشم. تاتر نمی خواهم. شاید فقط می خواهم فعالیت هایی را به نمایش بگذارم که در آن هر کس بتواند نمایش چیزی را اجرا کند، بی هیچ معنای والاتری.

بازیگران باید چیزی بگویند که هیچکس هرگز نمی گوید، چرا که تاتر زندگی نیست.  باید نشان بدهند که نمایش کار می کند. باید نشان بدهند دارند چکارمی کنند، اما هیچکس هرگز نباید بتواند بگوید چیزی متفاوت از آنچه نمایش می دهند، در درونشان می گذرد. چیزی که گویی کسی فقط می تواند غیرمستقیم در چهره ها و بدن هایشان بخواند. مردم عادی باید روی صحنه چیزی بگویند.

 

با احترام

جزایری

   

بازچاپ مطالب دوات ممنوع است؛ به مطالب دوات فقط می‌توانید لینک بدهید.

برگشت