صفحهی نخست
مقاله
داستان
شعر
گفت و گو
نمايشنامه
طنز
مواد خام ادبی
دربارهی دوات
تماس
کتابخانه
دوات
دعوت به مراسم
کتابخوانی |
الن شاپیرو
رقص اندیشه
روح و جان در شعر غنایی
برگردان: على حسینى
برگرفته از: هاروارد مگزین
طى
نسل هاى متمادى منتقدان و همچنین شاعران بر سر این
بحث بودهاند كه چه ارتباطى، اگر ارتباطی هست، بین
شعر و فكر منطقى وجود دارد. باور اكثریت بر این
است كه شعر ژانرى ادبى است كه بیش از هر ژانر ادبى
دیگری با تفكر استدلالى در تضاد است. شاعر خیال پرداز
است نه اندیشه پرداز. حرفه او نه داد و ستد تأمل
است و نه استدلال، و نه، مطمعنا، بیان کردن احکامی
حقیقى درباره جهان، بلكه بیان احساسات است و یا
اراﺋه تجربه. داشتنِ تخیلی ویژه و شخصی ثروت حرفه
ای شاعر است. اگر اتفاق بیفتد كه ایده اى دزدكى به
درون شعر رخنه كند، همهی تلاش شاعر معطوف مى شود
به سوق دادن ذهن عقلانىاى كه آن ایده را پذیرا
شده است به سمت دراماتیک كردن آن ایده تا آن را چنان
آبیارى كند كه به طرف حال و هواى احساس سوق داده
شود. او چنین میکند تا شاید بتواند تاثیر حسی آن
ایده را ثپت كند. گوهر عناصر سبكى شعر، آنگاه،
ایماژ، استعاره و یا آهنگ و وزن است— نزدیکترین
عناصر به حس ادراك و خیال— و مطمئنا نه آنچه كه
بتوانیم احتمالا با استدلال عقلانى انطباقاش
بدهیم، مثل برهان، بیان انتزاعی، یا حتى ترکیب واژه
ها، که مىتواند دربرگیرنده حرکت ذهن اندیشهگر
باشد.
برخى از شاعران و منتقدان از این ایده دورى گزیدهاند:
شاخص ترین آنها، در قرن بیستم، شاعر و منتقد یوور
وینترز
Yvor
Winters
است كه در كتاب مشهورش "در دفاع از خرد"، چاپ شده
در سال
۱٩۴۷،
با شور و هیجان از ایده اى طرفدارى مىكند كه شعر
را مطلقا از اندیشهگرى جدا نكند. شعر براى وینترز،
جزیی از اجزاء كشمكش انسان براى بسط و گسترش آگاهی
است. خواست شعر به سادگی در تقلید و یا دراماتیک
كردن نیست، بلكه اينست كه بتواند از راه عناصر
سبكى و به طرزی استادانه، روشنگر و كنترل كننده ناشناختههاى
غیرعقلانى سیماى طبیعی ما باشد. به عقیده وینترز،
هر شعر خوب كنشى است در كشف اخلاق — داورى اخلاقى
و حسن انتخاب كه در آن احساسات هم درك و هم بیان
مىشوند. در دوران نوآورى كه بیشتر منتقدین و
شاعران براى پیشبرد نوعى نوشتار گزیده و غیر مستدل
گفتگو مىكردند—"یک شعر نباید معنا داشته باشد،
اما بايد وجود داشته باشد." آرچایلد مك لیش
Archild MacLeish،
"نه ایده ها اما درچیزها" ویلیام كارلوس ویلیامز
William
Carlos
Willams،
و یا "اختلال سیستماتیک احساس" آرتور رمبو
Arthur
Rimbaud—
وینترز به طرز تحسینبرانگیزى از هنر زیباشناسى
فراگیر دفاع كرد، هنرى كه همه ی تلاشاش در گنجاندن
جنبه هاى منطقى و غیرمنطقى تجربههاى انسان است تا
منزوى کردن آنها، و شعر را محرك هر دو، فكر و
عاطفه مىبیند، و بالاتر از آن، اصولى پیش مىنهد
كه به طرز جالبى فراگیر است. اما او گاهى در قضاوت
انتقادىاش از یک شاعر خاص، بیشتر آدمى عجیب و
غریب (eccentric)،
بهانه گیر(finicky)
و معلم اخلاق به نظر مىآید. و همین شاید باعث
تاثیرِ اندکِ ایدههاى او بر شعر معاصر امریکا
باشد.
خانم هلن وندلر ،Helen
Vendlerاستاد
دانشگاه پورتر
Porter،
در کتاب جدید درگیر کننده و در همان حال سرگرم
كنندهاش؛ "اندیشهگرى شاعران: پاپ
Popeویتمن
Whitman،
دیکنسون
Dickenson،
ییتز
Yeats"
چنین بحث مى كند كه شعر در تمام جلوههايش، هرچند
به ظاهر غیرمنطقى و بىاستدلال بنماید، باز روشى
از اندیشهگرى است كه نه تنها حکم به قدردانى زیبائیشناسانه
ما می کند، بلكه خواستار
احترام به شعور و آگاهی ما نیز هست. وندلر نیز
مانند وینترز میکوشد بپردازد به "مقابله با جریان
فكری رایج كه ایده شعر را از ایده افكار مسئولانه
جدا مى داند،". هر چند كه برخلاف وینترز، تصور كلى
او از اندیشه در شعر نه فقط منحصر نیست به "بیان
منطقى به شكل آهنگین و موزون از تجربه انسان،" ،
بلكه او علاقهاى به ترفیع نوعی شعر و یا شیوه ای
رسمى را بر دیگرى ندارد.
اندیشیدن، به نظر وندلر، چیزى فراتر از گفتگوى
منطقى و یا استدلال سفت و سخت است و به هیچ روش و
یا سبك نوشتار نیز وابسته نیست، و كاركرد اصلى آن
هم تنها براى محتوا و یا درونمایه مطلب نیست. بلكه،
اندیشیدن مترادف است با آنچه كه نیت زیبائیشناسانه
در هنگام پرداخت و آشكار شدن یک شعر حكم به آن مىدهد.
روش سرایش یک شاعر، تمهید در ساخت، طرح و قدرت
بیان او شالوده انرژى ذهن ِ فعال او مىشود.
یک شاعر، بنابراین، مى تواند هم در ایماژ فكر كند
و هم در انتزاع، هم در ساختار روایت و هم در
اندیشهورزى. علاوه براین، اندیشهورزى شاعرانه
ممكن است كه توسط گذشته شكل بگیرد و یا محدود شود،
اما توسط آن تعیین نمیشود. براى وینترز، اندیشیدن
در شعر، و بنابراین شعر به طور عام، با هجوم
رمانتیسیزم در قرن هجدهم افت کرد و در قرن بیستم،
با پدیدار شدن آنچه كه او اشعار پساسمبلیزم مىنامد
رو به بهبود نهاد— شعرى كه قادر است انتزاع و ایماژ،
و حس آگاهى و ایده را با هم ترکيب كند. براى وندلر،
هر شعر خوب در هر دوره و یا هر سبك، دربرگیرنده پروسهی
اندیشیدن است. وندلر نسبت به وینترز بیشتر وحدت گراست
(ecumenical)
و كمتر مکتبی (doctrinaire).
در حالى كه منتقدینى مانند وینترز، جان كروو رنسوم
John
Crow
Ransom،
آلن تیت
Alen
Tate،
راندال جرال ،Randal
Jarellو
ر. پ. بلك مور
R.P.
Blackmur،
همه از راه هاى مختلف ایده شعرى را كه كمتر معنا
رسان (expressive)
و منحصر به فرد است ترویج مىكردند، و همه آنها
شعر را یک "منظر زیبا، هستی- ماهیتى كه مىتوان آن
را به صورت یک "تندیس زبانى (ایماژى زیبا كه مىشود
به آن خیره ماند) میدیدند و یا یک "گلدان خوب شكل
داده شده". از طرف دیگر آنچه توجه وندلر را به خود
جلب میکند، شعرى است كه "بیان آن عمدتا ساختمانى
سیال دارد كه هر چه جلوتر مىرود مىتواند شكل عوض
كند." اهمیت دادن به سیلانِ دراماتیک و پايانِ باز
(open-ended)،
هر دو سرچشمه دارند در مفهوم
پسامدرن
ِ
خويشتن به مثابه هستى
ِ
نامتعین
و ناپايدار، و نيز مفهوم مدرنيستی ارائه گری يا
غيرگزاره ای بودن سخن شاعرانه . شعر نمایشگر سبك
شخصی اندیشیدن است بیآنکه احتیاجی باشد به گفتن
هیچ چیز مهم و آشكاری از تفكر منطقى. وندلر اشاره
مىكند كه اندیشیدنى كه خاص شعر است عمدتا دراماتیک
و غیرمتعارف (idiosyncratic)
است. شاعر دارد ذهن خاصى را در حال فعالیت به ما
نشان مى دهد، چه در خلال داستان، ایماژ غنایى،
بیان روایتى و یا عنصر سبك و فرم.
مى توان گفت، تصور وندلر از اندیشیدن شاعرانه كمتر
بر خلاف تصور غالب در مورد شعر و اندیشیدن
مسئولانه¬اى است كه نام كتابش دلالت میکند. حرف
خانم وندلر اين نيست كه شخص شاعر ادعایی را پیش
مینهد كه ما با آن موافق بشویم و یا نشویم، بلكه
وقتى شاعر ذهن¬اش را روى صفحه كاغذ روان مىكند،
حضور تجربه زبانىای را ارائه مىدهد كه دعوت به
مشاركت دارد، نه بحث در مورد يک ایده. ایده و
راهبرد (strategy)
گفتمان مانند "اسباب بازى"ای است براى بازى و
سرگرمی، نه ابزارى براى يافتن حقیقت. حتى در مورد
آلكساندر پاپ، شاعرى آشكارا مقالهپرداز و آموزشگر،
مىگوید، براى او ایدهها كم اهمیتتر از صحنهاى
است كه آنها بنا مى كنند براى نمایش درخشندگى
شاعرانه. پاپ عاشق "تزئین نمایشى" است و نه ایده¬اى
كه نشان دهنده آن است. همهی تلاش او "جریانى
سینمایی از اندیشه زنده" است، نه "اندیشه تدهین
شده با عطرى خوشبو". وندلر تحسین کننده کیفیت
بنیادى مدرن و پسامدرن است و آن را گواهی بر
اندیشهگرى شاعر مىداند—هویت در پرداخت، سیاليت
در ساختار، تكرار همراه با تعدیل، سرگرم كننده
بودن، تغییر و یا جابجایی روایت— و مى پندارد كه
اثر شعرى باید دروننگرى شاعر را تداعی كند.
اندیشیدن شاعرانه علاقه ما را جلب مى كند نه به
خاطر آنچه كه مىگوید، بلكه به خاطر آنچه كه در
باره شاعر بيان می کند.
وندلر در پرتوافکندن به یک شعر خاص شگفت آور است.
هیچكس به فراست او در مورد استخوانبندی سبك شعرى،
و نقش اين استخوانبندی در بيان احساس و اندیشه
نمىنویسد. او با بررسی كردن راهبردهای شاخص
اندیشیدن در آثار شاعرانى كه به كلى با هم
متفاوتند؛ پاپ، ویتمن، دیکنسون، و ییتز، سیماى
زبان و روش آنها را طوری نشان مىدهد كه تا به حال
توسط منتقدین دیگر ديده نشده.
در بخش مربوط به مقاله پاپ، "مقالهاى در مورد
انسان" وندلر نشان مىدهد كه پاپ چگونه به هر "ژانر
آموزشى" که دست مى زند، آن را هوشمندانه كوچك (miniaturize)و
طعنه آمیز (parody)
مىكند و توجه را از محتواى اندیشهگرى به رقص
اندیشه سوق مىدهد. این بخش شوقانگیزترین قسمت
كتاب است، هر چند که پاپ شاعرى است كه كمتر از دیگر
شاعرانى كه وندلر به آن توجه كرده، خوانده مىشود.
پاپ شاعرى است كه عمدتا به كلاسهاى درس موكول شده
و بیشتر خوانندگانش پژوهشگران و دانشجویان ادبیات
قرن هجدهم هستند. وندلر گرد و غبار آكادمیک را از
روى پاپ مىروبد و نشان مىدهد كه او چقدرمىتواند
شوخ طبع، سرگرم كننده و غیرمعمول باشد، حتا در جدى
بودنش. تحلیل وندلر در شیوه ی ساختمان، مثل آمیزش
واژه ها در شعر مشهور "انسان، مگس نیست"
Man is
not a fly))،
و نشان دادن كاربرد پاپ از عبارتهاى آهنگین و
مترادف برای به نمایش گذاشتن دیدگاهش در باره جایگاه
انسان در حد واسط خدا و حیوان (در اولین سطرهاى
بخش ٢ شعر)، نشانهایی ماندگار از خوانشى بسیار
دقیق است—خوانشى كه انگار از بالاى شانه شاعر هنگامی
كه او در حال نوشتن بوده است انجام گرفته.
به هنگامِ خواندن كتاب وندلر من مدام خود را
دلبستهی رقص اندیشههاى او که در اطراف شعر اتفاق
میافتد، مىیابم كه همسان رقص اندیشههاى خود شعر
است.
وندلر یکى از معدود منتقدانى است كه در مورد ترکیب
و نحو به عنوان جزیی مستقل و رسا از ابتکار
شاعرانه قلم میزند. در بخش مربوط به ویتمن نشان
مىدهد كه چگونه او بازگشت به مضمون را به عنوان
ضابطهای سازماندهنده به خدمت میگیرد و از ثبت
ادراکی لحظهای به سمت اندیشهورزى و یا
زیباشناسایی آن سیر میکند و این چیزی است كه
سرچشمه در "ذكاوت معناشناسی و نحو مترادفى ویتمن،"
دارد.
وندلر مىداند كه ترکیب و نحو كلمات ذهن اندیشهگر
را به هیجان میآورد. در آخرین سطرهاى شعر "از دشت
بیا پدر" (Come
Up From The Fields
Father)
وندلر نشان مىدهد كه چگونه ویتمن دوام اندوه
مادرى پسرازدستداده را با استفاده از "صرف نكردن
زمان فعل و در نتیجه ابدى شدن" منعكس میکند و
همچنین فقدان مسلم و تسکین ناپذیر مادر را با
استفاده از "صرف نكردن مصدر ناممکن بودن" ، در
سطرهاى پایانى شعر با "دنبال كردن، جستجوكردن، با
پسر عزیز و از دست رفتهاش بودن" ادامه مىدهد.
وندلر درباره دیکنسون و ییتز نیز دیدگاهى روشنگرانه
دارد، و نشان مىدهد كه چگونه ویژگى شاخص ساختار—
تنوع ردیف (variations
on seriality)
در دیکنسون، و تناوب (alternation)
ییتز بین زنجیره تصويرسازی و بیان استدلالى— مىتواند
هم به عنوان مبادى سازمان یافته و هم بینش ناشی از تجربه
بكار برده شود.
اما پرسشی که باقى میماند این است كه: با نوع
اندیشهورزیی كه شاعر انجام مىدهد، چه نوع حقیقتى
به دست مىآید؟ اگر به خودی خود، اندیشه در شعر
كمتر به ایده و یا به محتواى بیان بستگى دارد تا
به فرم و یا سبك، چه بینش انسانى از طریق شاعر و
در شخصیت خاص او شكوفا مىشود؟ البته قصد وندلر
دادن جوابى قطعی در این زمینه نیست، بلکه همت او
در "اندیشهگرى شاعران" گسترش دیدگاه ما نسبت به چیستیی
اندیشه در شعر است. اما در كتاب بین دیدگاهى كه
شعر را فقط سرگرمى مىداند و دیدگاهى كه آن را
جستارى مىبیند اخلاقى و روشنفكرانه و بر حق—آنچه
آگاهى ما را در مورد اینكه "زنده بودن یعنی چه؟"
عمق مىدهد— تنشی وجود دارد. وندلر اینجا و آنجا
اشاره مى كند كه شعر دارای جنبه اخلاقى و مهمى است،
هرچند كه بیشتر درگیر سبك گفتمان است، و او شوخى
وار دست به پرسشى بزرگتر میزند كه، قصد و هدف
اندیشه شاعرانه چیست، شعر چه نوع دانشى را كشف مىكند،
و چه ارزش اخلاقىای را طرح میاندازد؟
وندلر مینويسد كه حقیقت شعر و یا ارزش شعر، در
انرژى خلق زبان و ایماژگرى آن نهفته است، نه در
محتواى اندیشه ورزی آن. ایدهای که پشت نوشته پاپ
در "مقالهاى در مورد انسان" وجود دارد، ایدهاى
معمولى و قرن هجدهمی است كه از نظر ادبى/تاریخى
برداشتى جالب است، اما هیچ چیز قابل استفادهاى به
خوانندگان امروزی اراﺋه نمىدهد. از طرف دیگر، شخص
ِ تلویحی "مقالهاى در مورد انسان" از طریق زبان
شاعرانه تحسین، احترام، و حتى رضایت اخلاقى ما را
نسبت به شوخ طبعی سریع، وقار احساس، حس تناسب، و
تعهد او به پرسش اخلاقى و در همان حال سوءظن او
نسبت به یقین اخلاقى برمىانگیزد، و یا آن طور كه
وندلر مىگوید، "احتیاج او به شبكه سیستم، و در
همان حال نشان دادن بى ثباتى و نارسایی سیستم". بههمین
ترتیب، كارهاى ویتمن كه از ترکیب كلمهها دورى مىكند،
با هر بند مستقل كه جایگاهی مساوى را در جمله در
بر دارد و در همان حال هركدام جاى مخصوص خود را
همراه با ریتم خاص خود حفظ مىكند، آیا این به
خودى خود قانون گرامر و برآورد دیدگاه خاص ویتمن
نیست كه جامعه را بر پایه مساوات و فردیت مىداند؟
درست مانند دیکنسون كه بینظمی ساختمان زنجیرهاى
در اشعار آخرش نشانگر حس او از زندگى غیرقابل پیشبینی
اوست. و آیا تعهد دو جانبه ییتز به زنجیرههاى
تصويرى و بیان استدلالى به خودى خود بیانى نمى
آفریند كه شكوفایی آن شامل اندیشهگرى و تخیل، حس
توازن و تفكر است؟
درهمان حال كه من با خواندن"اندیشهگرى شاعرانه"،
از طریق نکات ظریفی که روح کتاب است به طرزی عالى
تعلیم میبینم، خودم را نیز در مقابل این آرزو مى
یابم كه كاش وندلر در بارهی پرسش هاى گسترده
زیبائیشناسى/ اخلاقى/ فلسفى عمیقتر فكر کند.
زیرا نمىتوانم تصور کنم که هیچ منتقد امریکایی
بهتر از او بتواند این كار را انجام بدهد. ضمنا،
از این نیز سپاسگزارم كه با داشتن كتاب "اندیشهگرى
شاعرانه" میتوانم آن را دوباره و دوباره بخوانم و
به عنوان نقطه آغازی براى اندیشه كردن در مورد این
مقولههاى پیچیده اما لازم بکار ببرم.
|