آذرعطار
هری پاتر و
اسیران سانسور
تنوعی شگفت آور: نمایشگاه کتاب،
امیدی به گشایش فضای فرهنگی
(برگرفته از فرانکقورتر آلگماينه،
6 مه 2005)
ترجمه مریم مؤمنی
اشاره:
نویسنده این مقاله، آذر عطار،
متولد 1974 ، اصليتی ایرانی – سوئیسی دارد و در
زوریخ متخصص ادبیات است.
مترجم
این روزها که زمان بازگشایی هجدهمین نمایشگاه بین
المللی کتاب تهران است، نمی توان از فضای ادبی
متنوع و غیرمنتظره ایران غافل ماند. از بلندگوها
آگهی های تبلیغاتی مختلفی پخش می شود ، از ادبیات
انگلیسی و ایرانی گرفته تا چاپ جدید قرآن، مجموعه
کتاب های هری پاتر به زبان فارسی و یا حتی راهنمای
ترک اعتیاد برای جوانان. سیل جمعیتی متشکل از گروه
های دانش آموزی یا دانشجویی، روحانیون، خانواده
های معمولی ایرانی ، مردم سایر مناطق ایران و
البته عده زیادی از بازدیدکنندگان بین المللی بخش
تخصصی به منطقه سرسبز نمایشگاه کتاب تهران جاری
است. نمایشگاهی که وزارت فرهنگ عهده دار آن است،
در طول این یازده روز نه تنها محل تجمع انجمن های
گوناگون ایرانی، که برقرار کننده خط ارتباطی به
مشرق زمین است.
در ماه مه گذشته حدود سه ملیون نفر از نمایشگاه
بازدید کردند . در مقایسه با تعداد بازدیدکنندگان
نمایشگاه کتاب فرانکفورت که در مجموع 250000 تفر
از متخصصین و عموم مردم بودند، این مقدار،
بزرگترین تعداد بازدیدکننده را نشان می دهد که
برغم ورود آزاد به محوطه نمایشگاه ، از لحاظ
اقتصادی هم مقرون به صرفه بوده است.
در هفده سالن در مجموع 244000 عنوان کتاب
(فرانکفورت:350000) از 3200 ناشر که 1200 تای آنها
ناشران خارجی هستند( فرانکفورت:در کل 6700) به
نمایش درآمده است؛ کتابهائی در زمينه های آموزشی ،
مذهبی ، علمی ، ادبیات کودک ونوجوان و ادبیات
داستانی.
این افزايش بی وقفه بازدیدکنندگان دلایل مختلفی
داشته است. در کنار ادبیات علمی و تخصصی ایرانی ،
کتب آموزشی به زبان انگلیسی، به کمک یارانه دولتی،
با قیمت مناسبی عرضه می شود. با در نظر گرفتن
تحولات جمعیتی کشورو این واقعیت که بیش از دو سوم
جمعیت را افراد زیر بیست و پنج سال تشکیل می دهد ،
این گونه کتاب ها خیلی سریع به فروش می روند.
همچنین بخش ناشران خارجی که علاوه بر جوانان ،
متخصصین را هم به سوی خود می خواند، از دیگر نقاط
پرتجمع نمایشگاه است.
نمایشگاه، علاوه بر کارکرد متداول آن، به عنوان
شبکه ارتباطی بین کارگاه های ادبی، روزنامه ها و
موسسات انتشاراتی عمل می کند.
دلیل عمده استقبال از کتاب ها در غرفه ها ، علاقه
مندی روزافزون به ادبیات مدرن قرن بیستم ایران
است. انتشارات باسابقه "نگاه" که با وجود استقلال
عملش، باید مانند سایر ناشران هر عنوان کتابش به
تایید ممیزان برسد، آثار کلاسیک هايی مثل احمد
شاملو(1925-2000) و فروغ فرخزاد(1934-1967) را
منتشر کرده است. این آثار امروزه جزو مهم ترین
نمونه های شعر مدرن ایرانی به حساب می آیند ،
محصولات تجاری که با بهره برداری وسیع از زندگی
نامه ها و آثار این شاعران عرضه می شود، مانند
لکوموتیو پیش برنده ناشران هستند. همچنین ترجمه
گزیده ای از مجموعه اشعار سهراب سپهری (1928-1980)
به نام "هشت کتاب"(1976)، که از کلاسیک های شعر
ایرانی به شمار می رود و از زمان چاپ اول خود مقام
ششم را در بین پرفروش ترین ها دارد، به زبان
انگلیسی منتشر شده است. محمود دولت آبادی داستان
نویس، متولد 1940 و صاحب رمان " کلیدر" (1983) نیز
اثر جدید خود در سال2003 را به معرض فروش گذاشته
است.
"بوف کور"(1936) مهم ترین اثر صادق
هدایت(1903-1951) بنیان گذار نثر مدرن فارسی و از
اولین مترجمان کافکا در مجموعه ای به همراه مقاله
"پيام کافکا" در سال 2004 منتشر شده است. این کتاب
پس از چند روز از غرفه پخش کننده آن جمع شد و دلیل
جمع کردن آن را هم تاثیر مخرب احتمالیِ نگاه
نهیلیستی نویسنده به جهان اعلام کردند.
ادبیات مدرن که خود تحت شرایط دشواری بوجود آمده ،
امروزه از برکت تقاضای فراوان، شالوده اقتصادی
انتشار ادبیات معاصر را می سازد. فروش عنوانی جدید
آنهم با تیراژی بین سه تا پنج هزار نسخه در چاپ
اول، فروش محقری است، با این حال " نشر چشمه"، یکی
دیگر از ناشران مستقل، طیف گسترده ای از ادبیات
معاصر ایرانی را در غرفه مخصوص خود به فروش گذاشته
است که در بین آنها تعداد زیاد و محسوسی از آثاری
به چشم می خورد که لحنشان تا جای ممکن بیان کننده
فردیت و استقلال فردی است. ادبیات را می توان
میدانگاه شناخت خویشتن تصور کرد. استقبال گسترده
عموم مردم و منتقدان از آثار فتانه حاج سید
جوادی(1945)، زویا پیرزاد(1952 ) و فریبا
وفی(1962) نشانگر توفیق این آثار است که حتی با
وجود رویکرد سنتی شان به ادبیات به طرز قابل
اعتنایی از عهده موضوع برمی آیند.
ترجمه آثار دستچين شده ای از کلاسیک های ادبیات
جهان و فلسفه اروپا در کنار آثار معاصر ادبیات
ایرانی به تنهایی ثمره تلاش اهل فن شناخته شده ای
است که بینشی خودیافته از فرهنگ های مختلف و طرز
فکرهای گوناگون دارند. می توان آثاری از بنیامین،
بل ، دورنمات ، فروید، کافکا ، مارکس و نیچه ، از
شکسپیر تا وولف و از دوبووار تا یاسمینا رضا ، از
بوتزاتی ، داستایوفسکی ، گارسیا مارکز، ساراماگو و
اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل (1948) را دید
که البته با سانسور و به صورت ملایم تری عرضه می
شوند.
رمان کوتاه " تهران شهر بی آسمان"(2003) نوشته
امیرحسن چهلتن(متولد 1956 که چندین بار هم نویسنده
مهمان این روزنامه بوده است) که در سال های بین دو
جنگ جهانی( که متفقین در تهران مستقر بودند) و نیز
جنگ ایران و عراق در دهه هشتاد می گذرد ، توجه
داخل و خارج را به خود معطوف کرده است. شخصیت اول
این رمان که نمی تواند پیوند خود را با گذشته از
بین ببرد در زمان جنگ جهانی دوم تجربه های روانی
تلخ مخصوص آن دوره را پشت سر می گذارد، تجربه هایی
که او را هر روز با تهران آن زمان غریبه تر می
کند. روزنامه ایرانی "شرق" از این رمان به عنوان
یکی ازسیاسی ترین رمان های تاریخ ادبیات معاصر
ایران نام برده است. چهلتن یکی از نظاره گان پر
جرأت زمان حال ایران است که به دفعات در همین
روزنامه لایه های پنهان این دوره را آشکار کرده
است.
اگر بخواهیم نگاهی به آثار پرطرفدار ادبی در ميان
نسل جوان بیاندازیم، می توانیم از" همنوایی شبانه
ارکستر چوبها "(2002 ) نام ببریم.این کتاب نوشته
رضا قاسمی متولد 1950 است که جایزه بهترین رمان
اول از طرف بنیاد گلشیری( که فرزانه طاهری همسر
هوشنگ گلشیری نویسنده معروف ایرانی پس از مرگ
نویسنده در سال 2002 آن را بنیان گذاشت) و جایزه
منتقدین را از آن خود کرد. این نویسنده که اکنون
در پاریس زندگی می کند کتاب هایش مسیری طولانی را
در تبعید طی کرده اند. قاسمی در سی و شش سالگی
ایران را ترک کرد در حالی که آهنگساز، موسیقی دان،
نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر سرشناسی بود. در
1996 ناشری ایرانی در ایالات متحده رمان او را که
در 1994 به اتمام رسیده بود، منتشر کرد ، این کتاب
در سال 2001 به فرانسه برگردانده و چاپ شد و
بالاخره در سال 2002 برای اولین بار در ایران
منتشر شد.
یکی از نویسندگان و منتقدان معروف ادبی که از ترس
درگیری با حلقه های ادبی نخواست نامش فاش شود گفت
که قاسمی، با تجربه کردن رویکرد تازه ای به زبان،
از عهده ترکیب بندی، شخصیت پردازی و محتوای اثر
موفق بیرون آمده است و قدم تازه ای در پیشرفت
ادبیات ایرانی معاصر برداشته است که شاید بتوان آن
را قدمی فراتر از مکتب گلشیری نامید. ماجرای این
کتاب از این قرار است که در بین گروهی از مهاجران
ساکن در طبقه زیرشیروانی خانه ای در پاریس قتلی
اتفاق می افتد، جایی که قهرمان بدون نام داستان که
راوی داستان نیز هست بدگمانی قاتل بودن و مقتول
بودن را همزمان به خود نسبت می دهد. در تشویش بین
گناهکار بودن و بی گناهی که سوال و جواب ها فضای
آن را ترسیم می کنند و در تقابل بین زندگی گذشته و
مرگ در زمان حال، حقیقت های متفاوت رمان در تقابل
با هم اثر یکدیگر را خنثی می کنند.
کميت، تنوع و موضوع کتاب های عرضه شده در صحنه ی
ادبیات معاصر ایران شگفت آور است، با این حال، در
نتیجه ی سیاست های فرهنگی مقررات سانسور بر اساس
موازين جمهوری اسلامی مصون از تعرض هستند. علی رغم
اینکه سانسور، به خصوص در حوزه هایی مانند اروتيسم
و سکسوالیته، هجوکردن مذاهب و نقد روحانیون و
پیشوایان مذهبی ، تا مرز خودسانسوری پیش رفته است،
محصولات ادبی تولید بالایی دارند و از طرف عرضه
کنندگان کتاب حمایت می شوند.
این که رمان قاسمی پس از سفری اودیسه وار راه خود
را به سوی وطن اش پیدا کرده است آن هم درست شانزده
سال پس از آنکه این نمایشنامه نویس و کارگردان
کشورش را به خاطر سانسور و ممنوع شدن تئاترش ترک
گفت، پارادوکس بزرگی است. پارادوکسی که نشان دهنده
گشایشی در فضای فرهنگی است . فضایی که موج جامعه
آن را به پیش می راند و پشت سر می گذارد و سد کردن
راه آن غیرممکن است. وقتی به برکت نویسنده در
تبعید، ادبیات ایران حرکتی رو به جلو پیدا می کند
این خود نشان دهنده این واقعیت است که، در
درازمدت، سانسور به تنهایی مانعی برای ادامه حرکت
نیست، گویی حقیقت بر زمینی متزلزل استوار است.