jeudi, 21 avril 2016
محمد قائد
نردههای ظريف دژها
در هر ميدانی، اقليت و اكثريت را با تخمينی
عددی میتوان تميز داد. اما تشخيص اينكه در
گرماگرم رقابت سيـّال آنها كدام نيرو
محاصرهكننده است و كدام يك احاطه شده گاه به
مشاهدهای دقيقتر نياز دارد و ناظر شايد به
نتيجۀ فوری ِ همواره معتبری نرسد.
تصوير اقليت و اكثريت جامعۀ ايران با سه سوت
به هم ريخت و افسانۀ موازنۀ قوايی كه تا آن
بعدازظهر رايج بود به بايگانی رفت. اكنون
سؤال اين است: چه كسی چه كسی را احاطه كرده
است و فشار میدهد؟
در اسفند 57 زنانی در تهران به مناسبت 8 مارس،
روز جهانی زن، در برابر چند مركز دولتی دست به
تظاهرات عليه حجاب اجباری زدند و صلوة ظهر
برخی در برابر دادگستری به نماز ايستادند.
عكسهای جرايد ارزشی نمازگزارانی را نشان
میداد كفشبهپا و كيفبهدست، و مايۀ
شرمندگی افرادی گشت كه متهم شدند مثل
توريستهای سربههوا از آداب و رسوم اهل محل
بیخبرند.
سی سال بعد، از نماز جماعت تهران تصاويری
بهمراتب غريبتر انتشار يافته است اما جرايد
ارزشی تاكنون يقۀ خود را جر ندادهاند. زير
عكس مردانی كه شانهبهشانۀ زنان و پشت سر
آنها نماز میخوانند چه میتوان نوشت كه
اعتراف به شكست نباشد و اسباب هزار جور حرف و
حديث و مضمون و لطيفه نشود؟
بعيد است واكنش تند و صريح را مصلحت بدانند.
آن روز ملامتها متوجه رژيم سابق بود و كسانی
از ”توريستها“ اذعان داشتند كه بیاطلاع
ماندهاند و كمتوجهی نشان دادهاند. امروز
جوانان پرورشيافته در همين مدرسههای پرفشار
به زبان حال میگويند آداب و ترتيب بلدند و
خوب هم بلدند اما دوست دارند حرفشان را هر طور
دلشان میخواهد بیواسطه نزد حق تعالی بزنند.
مولوی ادعا میكند ”از خدا آمد سوی موسی ندا“
كه به تشريفات اهميت نمیدهد و به نيـّت افراد
توجه دارد.
وقتی جمعيتی عظيم كه بچۀ دانشگاه است بيرون
نگه داشته میشود و دوگانه را از خيابانهای
اطراف به درگاه يگانه میگزارد، عملاً يعنی
آنها كه چمن دانشگاه را (در هر دو معنی)
آسفالت كردهاند در محاصرهاند؟
آيا با رُمبيدن حصارهای ذهنی، دژبانان
قلعههای سابقاً پرهيبت به مدافعان حريمی پشت
نردهها تبديل میشوند كه بهسرعت آب میرود و
مدام كوچكتر میشود؟
30 تير 88
برگرفته از
سايت محمد قائد