Davat

گرداننده : رضا قاسمی نشريه ادبی

صفحه‌ی نخست

مقاله

داستان

شعر

گفت و گو

نمايشنامه

طنز

مواد خام ادبی

درباره‌ی دوات

کارهای رضا قاسمی
 روی انترنت

دعوت به مراسم کتابخوانی

کتابخانه الکترونيکی دوات

تماس


چاه بابل
رضا قاسمی
چاپ دوم
نشر باران ـ سوئد


وردی که بره ها می خوانند
رضا قاسمی
پاريس ـ انتشارات
خاوران


 
همنوايی شبانه ارکسترچوبها
 رضا قاسمی 
چاپ ;دوازدهم
 تهران ـ انتشارات نيلوفر

 

jeudi, 21 avril 2016 

  پرونده ویژه شعرآتفه چارمحالیان

 

مهدی آتشکار

نگاهی به مجموعه شعر«کتابی که نمی‌خواستم»

سروده‌ی آتفه چهارمحالیان

 

تعریف اشیا از خود اشیا مهمتر است.
ناتالی ساروت

 

 

1- شعر در شفیره و پیله‌ی خود از توصیف ناگزیر است و پس از پروسه‌ای که طی می‌کند تا انتقال معنا انجام پذیرد به کارکردهای واکنشی می‌رسد که بین مخاطب و متن، همچنین متن و پیام و گاهی بین مخاطب و مولف و در نهایت بین مولف و پیام صورت می‌پذیرد و دیگر نمی‌توان تنها به یک ساحت و ظرفیت متن برای نقد بسنده کرد ولی به نظر می‌رسد مهمترین رکنی که می‌توان به آن رجوع کرد و به مثابه‌ی مرکز  ثقل متن بر آن انگشت گذاشت، روایت است که در این مجموعه به درستی توانسته در جایگاه ویژه خود قرار بگیرد و هیچ گاه کم رنگ نبوده است.

مگر من چریده نشدم؟/ برهوتی گوشه‌ی اتاق ریخته‌اند که بیا!/ زیر چانه‌ام نفسی مانده که بخواب /چهار ساعت دیگر هم بخواب / پنهان خودت را بگو سرد / پنهانی به خودت بگو عاشقت هستم /هرگز مگسی قدیمی در غبار گله‌ی دد نبوده‌ام بگو به خودت /من /دوباره نسیم ضمیری نیاسوده را به کوه‌ها می‌زند.

هرچند دریافت‌هایی که منجر به روایت می‌شوند دریافت‌هایی آنی و در لحظه هستند، اما زود گذر و غیرقابل درک نیستند. حتی آشنازدایی از روایت که سعی دارد کمی از عینیت روایت کاسته و آن را به طرف ذهنیت ببرد نیز درک روایت را دچار مشکل نکرده و مخاطب به راحتی می‌تواند به لایه‌ی معنایی متن وارد شود «مگر من چریده نشدم» تصویری که ارائه می‌شود تغییر یافته و دگرگون شده اما استقلال هویتی و ماهیتی خود را حفظ کرده و بدون قصد برجسته سازی در روایت قرار گرفته و به عنوان راهنما پا به پای مخاطب می‌آید.

2- برش اول

در شعر تنها و تنها روایت نیست که باید مورد توجه قرار بگیرد بل که ارکان دیگر نظیر (تصویر، ساختار، زبان، محتوا) هم جای توجه و بررسی دارند. اما گاهی می‌توان ارکان دیگر را در روایت قرارداده و به جای بررسی انفرادی هر رکن با بررسی جامع و کامل روایت به قوت و ضعف ارکان دیگر نیز پی برد.

تصویر: در اهمیت تصویر همین بس که «نوشتن قاب کردن کلمات در چارچوب تصویر است.» میشل فوکو

تصویر هم کارکردی انفرادی و هم گروهی دارد. به این معنا که می‌تواند به تنهایی راوی باشد و هم به عنوان دانای کل، هم به عنوان سوم شخص روایت را آغاز نماید و پایان دهد.

ژنرال‌ها / ژنرال‌های کودک اعلام شده / ژنرال‌های گرسنه / ژنرال‌های زنان ناپدید./ ص 49

کارکرد انفرادی تصویر اینست که پایان‌بندی غافلگیر کننده شعر را به عهده بگیرد و کارکرد گروهی تصویر اینست که با اشاره‌های مستقیم به ارجاعات درون متنی، مخاطب را به ژرف ساخت شعر رهنمون شود. در مجموعه «کتابی که نمی‌خواستم» گاهی تصویرها بر خلاف میل نویسنده ایجاد شده‌اند و کاملا مشهود است که از قبل جایی برایشان تعیین نشده است .

یک کف دست دیگر خود ِ خود ِ منی/ روزی چهارده آرام بخش می‌خوری/ عادت می‌کنی به هیولای زیر میز/ و توی این سن و سال / می‌بینی هر چه خودت را می‌کشی / نمی‌میری. /ص 39

اما وظیفه تصویر است که از لحاظ زیبایی‌شناسی مخاطب را با متن همسو نماید. هر چند در شاکله‌ی کلی این شعرها تصویر به عنوان یک واحد مستقل در نظر گرفته نشده، به تبع نمی‌تواند کارکردی انفرادی یا کاملاً انفرادی هم داشته باشد، اما در مجموعه روایت که قرار می‌گیرد به عنوان رکن تاثیر گذار جلوه نمایی می‌کند.

برش اول نیم 1

قرارداد است که زبان را مجموعه‌ای از نشانه‌ها بدانیم اما برای نامیدن همین نشانه‌ها نیازمند چیزی به نام صدا هستیم که با ذائقه‌ی دیداری و شنیداری ما رابطه‌ای مستقیم دارد و صحت و سقم نامیده‌ها را از این طریق تشخیص می‌دهیم. پس قرارداد دیگری به قرارداد قبلی اضافه می‌کنیم[زبان صدای نوشتاری نشانه‌ها می‌توان باشد]که به شکل جمله و واژه در می‌آید.

من با آدم‌های مختلفی / از جنازه های خودم می‌گذرم/ چیزی اواسطم مثل چشم‌های یک جمعیت می‌آزارد

و گوشم را می‌گذارد روی آستین زخمی /که هنوز می‌گوید:/-درب خانه را به رویم ببند. / ص 27

در این مثال، هم با مجموعه‌ای از نشانه‌ها روبروییم هم با شکل نوشتاری صداها مواجه می‌شویم که در نهایت به چیزی به نام زبان ختم می‌شوند و مخاطب می‌تواند با ادراکی که از زبان دارد به معادل سازی ذهنی مولف روی آورده و به معنا برسد. زبان در این متن به ظرفیتی رسیده که می‌تواند تمام اجزاء پیرامون را به درون خود کشیده و در فرآیند با اجزاء دیگر متن آن‌ها را تبدیل به درون متن نماید هرچند که آن اجزاء دیگر متن، آن ها را تبدیل به درون متن نماید، هر چند که آن اجزاء میل به گریز به بیرون متن داشته باشند. نقش زبان در این جا هماهنگ کننده سایر اجزاء این سیستم متنی می‌باشد.

البته گاهی هم به عمد تعادل روایت و محتوا را بر هم می‌زند اما در یکنواختی و نظم سیستم متنی خللی وارد نمی‌آورد بلکه قصد دارد با مخاطب یا مخاطب وار در فضای متن به گفتگو بنشیند و بنشاند.

گفتم: سگ / بخشنده تر از آن بود که با رفتارهایش بمانم / ورنه کدامین گناه را / می‌شناسی که صاحبش را ندرد./ص 46 

بر خلاف تصویر، گاهی زبان تنها به خودش فکر می‌کند و در دنیای خودش حرف می‌زند خواه مناسب، خواه نامناسب

از هر جمعی که آمدم/ زخم هایم را بستم/ شام خوردم / تو چهار ساعت روزنامه خواندی / و پیش از خواب / دیدم

به هیچ نیز / ایمان ندارم. / ص 44

به دلیل روایت محور بودن متن، زبان تا جایی منبسط می‌شود که اجزاء دیگر به عنوان یک رسانا از آن استفاده نموده و به جوهر شعری پیوند می‌خورند.

معلوم است توی کوچه‌ها عَر می‌زنم به حس نوستالژی مگس‌ها/ زوزه ها / بچه‌های پرولتری با آن مُف‌های غمگینشان ؟ و جوری دل بدهم که نفهمی چه اضطرابی توی ناخن‌هایم می‌لرزید./ص 38

و در چرخش‌ها و مُد گردی‌های روایت این زبان است که سبب عدم گسست می‌شود و ارتباط بین زیر ساخت و روساخت متن را به خوبی حفظ می‌کند .

برش اول     نیم 2

دغدغه‌ی هر متنی توضیح ذهنیت مولف است. اما درک کامل ذهنیت مولف از عهده هر مخاطبی خارج است. پس برای فهمیدن و درک خواسته‌ی مولف چه باید کرد؟

باید به معنا توجه کرد. قبول معنا در کجای شعر قراردارد؟ معنا به شکل سیال در تمام اجزاء شعر جریان دارد و قابل بررسی و در درسترس مخاطب است.

در شعر های روایت محور  مجموعه «کتابی که نمی خواستم» با معنای یکسان و آسانی طرف نیستیم بل که به دلیل فاصله‌ای که در بیان روایت ایجاد می‌شود و روایت‌ها چندگانه می‌شوند، معناها نیز چند گانه و فاصله پذیر می‌شوند.

این که در شب از آن می‌دوی من است / آنقدر ترسیده در آن مکث‌های بلند /که بگوید دوستم نداشته باشی عجوزه می‌میرم/ اما در آن واحد مقدس و تنهاست/ کسی که در این من/ قرار بود برایت پیامبری کند/ ص 80

این چند گانگی در وهله‌های مختلف بیان نمودار است. هر چند راوی دانای کل است اما زمان با دو فعل حال و ساده و گذشته نشان می‌دهد که در برهه‌ی مختلف مد نظر است و روایت هنوز ادامه دارد و با قیاس نمی‌توان روایت را به پایان برد.

نیم 2-1

 شعر اگر تنها به خودش در مقابل خودش فکر کند اثر کاملی نیست. زمانی شعر بودن یک اثر کامل است که نقش مخاطب را خود مخاطب بازی کند  نه مولف و طبق یک قرارداد فرضی یا غیر فرضی فرمول زیر در شعر رعایت شود.

خواننده  به علاوه متن مساوی است با معنا.

 اگر نمای متن ( شعر) نمایی یکسان و بدون فراز و نشیب باشد باعث می‌شود خواننده خود را درگیر جریان به وجود آمدن شعر نسازد. راه خروج از این یکدستی و هموار بودن استفاده از ترکیبات مقبول و غیرمقبول یا معقول و غیرمعقول است. اینگونه می‌توان خواننده ( مخاطب) را با متن درگیر نموده و رسیدن به معنا را نه آسان‌تر بل که دلچسب‌تر نمود.

تنهایی این خطوط ریخته از من است/ کوه باران به تیرهای چراغ برق/ و نفس کشیدن آبریزها را می‌خواستم/ گوشواره‌هایی به حیاط پرتاب می‌شود / می روم آسانترین مسیر شمارش اعداد را نجات دهم/ می‌روم در ستون ِ تیراژِ جهانی تمام راه گریه کنم/ چشم باز کنم و انگلیسی حرف بزنم../ص 76

برش اول نیم 3

 گذشتن از تصور و رسیدن به باور دیداری نیازمند عاملی به نام شکل است و از راه همین شکل است که می‌توانیم رای به زیبایی یا زشتی ظاهری اشیا بدهیم. البته نمی‌توان گفت که متن به شی وارگی می‌رسد و ملاک تشخیص مخاطب شی‌وارگی متن است. اما برای ایجاد تفاوت و شناخت  گونه‌های مختلف متن از یکدیگر عامل بیرونی شکل ( (STYLE  یا (form)  دخالت مستقیم یا بلامنازع دارد. در مجموعه پیش رو متن در شکل و شمایل نهایی‌اش میل به تنیدن دارد و این رشد و نمو در تمام ابعاد وجودی متن قابل رویت است اما در آخر آن چه که به ما می فهماند که متن مرحله‌ی تکوین را طی کرده، فرم خاص متن است.

پیرمردهای دیوانه/ پیرمردهای نام‌گذاری ِکاهو در دامنه‌ی بلوط/آب میوه از ریش‌هایشان می‌چکد و روشن می‌شوند/چون استخوانی که جدار گورها را می‌پاید./ ص 20

به دلیل اینکه روایت‌های متن خطی نیستند، فرم نیز از ساختار یکسانی برخوردار نیست و دائما در حال تغییر از حالتی به حالت دیگر است و این همان عرصه‌ای است که شاعر یا مولف در پی رسیدن به آن بوده تا مخاطب را دچار افت و خیز نموده و به چالش بکشد. مولف با فاصله گذاری بین خود و راوی توانسته است با پیش کشیدن دو شخصیت متفاوت مخاطب را تهییج نموده یا غافلگیر نماید و در جاهایی عصبی و خسته از نیافتن.

یا اینکه  من بخواهم خواب دیشبم را دوباره بگویم/ زباله‌ی خرما در کلمه یافت شود/ هر روز توی یک نامه‌ی کهنه بیاید/ یا تو اصلا نسوخته باشی برای یک بنفشه‌ی کم رنگ  /ص 23

نیم 2-2

[ بررسی ساختاری شعرهای آتفه چهارمحالیان:]

 از کنار هم قرار گرفتن روایت، تصویر ، زبان و محتوا ساختار متن شکل می‌گیرد.

 روایت علاوه بر تعریف معمول خود، در این مجموعه به باز تعریف و دیگر تعریف می‌رسد یعنی به بررسی و تحلیل اثر عمل و عکس العمل ِزمان و مکان و عمل انجام شده بر مخاطب می‌پردازد.

حالا مجبوری  تل استار 12 را هم به دایره ی واژه‌هایت اضافه کنی/ خوب!/ خیانت کن که لغت کم نیاوری/ و آن آبی براق را تا خط کمرنگ بنوش/خوب!/ بگو بخاطر تقدیر این نفس آخر را هم می‌کشم/ و آن دایره‌های رنگی را ببین

 روی دماغ بچه‌ها آی کلاه دار می‌شوند / حالا مجبوری با این برف‌ها بمیری/ سرطان را در نتیجه‌ی ادراکت ببینی

/ و با مسیر مرغابی در آسمان تشدید شوی./ص 34

 تصویر: در تعریف تصویر می‌توان گفت عبور از مصداق و رسیدن به معنا در شکلی متقن و باور پذیر.

 اما در این مجموعه با تصاویری غالباً  دِفرمه و خارج از قاعده و قانون روبرو می‌شویم زیرا بنای این مجموعه این است که از همه چیز بنیانی نو بنا نهد، با استفاده از ترکیب یا تغییر یا شخصیت بخشی و ...

 پدر و مادرم / از سرزمینتان می‌روم / از خودتان که توی سیل به دنیا آمدید و ستون‌های نمک را تبلیغ کردید/ ص 28

 به اشیاء بی‌جان فرصت می‌دهد تا روایت کنند و از حالت اجزاء صرف  صحنه بیرون بیایند

 کتاب مقدس ِ الف  لام ِ لام ِ کتاب مقدس/ امشب برای تو چیزی خریده‌ام /چیزی مثل نام چیزی مثل نامی برای کودک/ شقیقه‌های موهوم ِ تشریح یک اقاقی/ حرکات ِ بامداد در دقیقه‌ی لکنت/ بعد/ چراغ ابریشم را خاموش کن

تا از ملکول‌های یشم بترسم .ص 84

 هر چند که در مثال بالا شعر در خدمت شعر نیست بلکه آمده تا حرف بزند و جای روایت را گزارش و توصیف و مونولوگ گرفته است.

زبان: جزئی که با کل برابری می‌کند، می‌نویسد، می‌سازد، می‌شکند و مدام در رفت و آمد است. جزئی از سیستم متن است که با کل متن برابر است و درگیر با کلیت متن و در جاهایی پیروز بر متن

از همه‌مان دورتر سایه‌ای / به آجرهای تشنه تکیه می‌زند/ و نیمه‌ی پر لیوان را می نوشد./ص 114

اگر اغراق نباشد می‌توان گفت، زبان فرصتی است برای تکمیل روایت ولی روحیه‌ی برتری طلبی زبان کاملا مشهود است. [در روایت نیست- بر روایت هست و نیست.]

 مرا با گناهان کوچکم به دهان بگذار بعد بگو توی همین بزاق‌ها نفس بکشم/ تا به می و رودخانه دریغ بفرستم/ آل تباهم آبادانیت/ لشکری گوشه‌ی تاجم شکست/ ص 89

زبان پیش برنده‌ی متن می‌شود و روایت از فرط سادگی به شگفتی می‌رسد

کنار می‌کشم از خرما/ از تنوع خودکشی با سبک‌های دالی/ بی‌قرار تاریکی‌ام با دست‌هام ببینمت / چه قدر/ میان تابستان سنجابت عشق می‌کنم چه قدر/ دو تا زن قشنگ / دو بار قشنگ را میان گوشواره‌هایم تکان بدهم؟/ ص 92 و 93 

 محتوا دو کارکرد دارد: 1- شکل ذهنی فرم است و پنهان زیر موضوع و مضمون گفتگو است میان مولف و مخاطب. به بیان دیگر گاهی در روایت حضور دارد و گاهی موضوع روایت است. موضوع روایت جامعه است و انسان و روابطی که میان این دو برقرار است. البته با نگاهی خاص به زن به رکن اصلی و پنهان جامعه و در نهایت اعتراضی است به مدنیت و مدرنیسمی که زن را کم به حساب می‌آورد و در برابر حقوق زن فرافکن و بی‌توجه است.

 زیباییم را غمگین کنی با توده‌های گلابی قایم می‌شوم / و شیپورها از انتهای خود می‌وزند/ تو اگر به این رگ‌ها شک داری/ سیاوشی به آتشم بفرست / به درهایی که لای مردمکم باز مانده‌اند ص 77

جایی که محتوا شکل ذهنی فرم می‌شود، شعر از حرکت می‌ماند و این ایستایی برای مخاطب غیر منتظره است و سبب می‌شود از شعر جا به ماند و گاهی برای هم قدم شدن با متن باید از آخر بگردد و بر گردد.

 با عشق قطره‌ی محوی شدم که می‌لرزید/ در نخاع هیولایی/ فرو رفته درون ِ درون هیولایی /ص 120

برش تمام

 دانای کل شکل ساده شده‌ی انسانی است که حقیقی و مستعار در جهان این «کتابی که نمی‌خواستم» زندگی می‌کند. همه چیز ِمحیط پیرامونی راوی دچار تغییر می‌شود اما راوی همان است که هست یا بود.

مجموعه‌ی «کتابی که نمی‌خواستم» تاریخ اجتماعی جامعه‌ای معاصر است که با فراز و نشیب‌های متعددی روبرو است. یا اجتماعی است تاریخی که جنگ و تجاوز، قتل، حسرت، عشق در ذهنیت مولف، مورخ این اجتماع‌اند.

در پایان: مولف برای روایت کردن کامل یک زندگی به تمام گوشه‌ها و طبقه‌های مختلف اجتماع نگاه کرده و در پی زندگی کردن ایستاده و می‌خواهد که

اینکه من/ مثل تاوان یک سوگند / در ازای تو ایستاده‌ام./ ص 24

 

  پرونده ویژه شعرآتفه چارمحالیان

 

   

بازچاپ مطالب دوات ممنوع است؛ به مطالب دوات فقط می‌توانید لینک بدهید.

برگشت